یک ماگ دوست داشتنی

کمی برای خودم

یک ماگ دوست داشتنی

کمی برای خودم

خیریه

امروز با دختری رفتیم خیابون گردی

اون وسطا یه سر هم به خیریه زدیم

همسری دید خوبی نسبت به این خیریه ها نداره میگه یه سری ادم بیکار دور هم جمع میشند یه سری ادم الکی خوش هم پولاشون را میدن به همون بیکارا!!! بعد همون بیکارا دوباره تحریک میشند واسه زدن یه خیریه دیگه...

خلاصه اینکه در نبود همسری کلی خیریه گردی کردیم!!! کلی چیزای جیگولی خریدیم....

کلی هم خوراکی واسه خوردن....

ولی اعتراف میکنم عادت کردم به بودن همسری...

هیچ لزتی جای خرید کردن با اونا نمیگیره حتی اگه تهش غرزدنای اون باشه و ناراحت شدنای من....

کاش همسری پایه بود واسه اینجور بیرون رفتنها و خریرکردنای سرخوشی!!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.