الان برای من سر شب است
دختری روی تخت کوچکش خوابیده و صدای نفسهای همسری نشان از خواب عمیقش دارد...
ولی برای من الان اوج کارها و مورد علاقه هایم هست...
کمی کار هنری با صدف روی ساعت و جعبه ی دستمال و گلدون سفالی کتار خانه....کمی خیاطی و دوختن یک مدل یقه برای اولین بار...کمی کتاب مورد علاقه و کمی وبگردی....
نگاه که میکنی ساعت 4صبح شده و فقط 4ساعت وقت دارم تا بیدار شدن و شروع یک روز جدید..
ولی اعتراف میکنم این شب بیداری های من الانم رادوست ندارم...
من الان,همیشه خسته هست...همیشه کلی کار هنری انجام نشده دارد و کلی بازیهای انجام نشده با دختری....
کلی بداخلاقی و زود عصبانی شدنهای شدید سر موضوعات الکی باز هم با دختری...
کاش این شب بیداری ها درست شود ...